آینه پرسیدکه چرادیر کرده است؟ نکنددل دیگری اورا اسیرکرده است؟
خندیدموگفتم او فقط اسیرمن است. تنها دقایقی چندتأخیر کرده است.
گفتم امروز هوا سردبوده است شاید موعدقرارتغییرکرده است.
خندیدبه سادگیم و آینه گفت: احساس پاک تورازنجیر کرده است.
گفتم ازعشق من چنین سخن نگو گفت خوابی سالها دیرکرده است.
در آینه به خودنگاه میکنم آه عشق توعجیب مراپیر کرده است.
از شبنم عشق ، خاک آدم گِل شد
شوري برخواست ، فتنه اي حاصل شد
سرنِشتَر عشق به رگ روح زدند
يك قطره خون چكيد و نامش دل شد
دلم ميگيرد وقتي مينويسم براي تو ولي همه ميخونن الا تو..
شايد روزي بفهمد به خاطرش از چه ها گذشتم ولي حال كه نميداند.!
حداقل يادت را از من مگير.بگذار من هم مثل سهراب بگويم دلخوشي ها كم نيست..
درد يعني سرت به همون سنگي بخوره كه يه روزي به سينه ميزدي..
می دونه اعصاب نداری…!!!
می دونه بهونه می گیری بی دلیل…!!!
اما بازمم می گه:
"تو" یکی یه دونه ی "منی"